برادر با برادر دست می‌داد.......برای بار آخر دست می‌داد چه احساس قشنگی ظهر آن روز.......به عباس دلاور دست می‌داد

ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود دلها همه آماده ي پرواز شود با بوي محرم الحرام تو حسين ايام عزا و غصه آغاز شود

: ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺩﻭ ﺑﺨﺶ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻭ ﭘﯿﺮﯼ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺲ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﭼﻪ؟ ♥ ﮔﻔﺖ : ﻓﺪﺍﯼ ﺣﺴﯿﻦ

پس کی قسمتم میشه توحرم بشینم ازشیش گوشه حسین(ع)بوسه بچینم باپای برهنه وباقلب بیتاب روتل زینبیه براتو بمیرم

شاهراه بندگی تنها حسین فاطمه ست بی حسین راه سعادت هم خطر دارد رفیق...

تو عشق خیلی حسودم چشم ندارم ببینم کسی بیشتر از من دوستت داشته باشه.. صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین‏(ع‏)‏

عشق یک سینه و هفتاد و دو سر میخواهد/ بچه بازیست مگر,عشق جگر میخواهد السلام علیک یا اباعبدالله

ﺁﻗﺎ ﺗﻮ ﺣﺮﻣﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ... ﺩﻝ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ ... ﻫﯿﭻ ﮐــﺴﯽ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ... ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺩ ﻧﻤﯿﺸﻪ..

ﺍﺯ ﺩﻝِ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺩﻝِ ﺗﻮ ، ﯾﺪﻭﻧﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﺤﺮﻣﯿﻨﻪ ...

ای حسینی که شهادت شد گدای در تو کِی شود باز بگردیم به دور سر تو گر خداوند ببخشد همه ی عالم را نشود قیمت یک موی علی اکبر تو

دلخوش نباش به يك سلام بر حسين خيلي ها در بين راه او را ديدند و يك سلام و بعد رهايش كردند براي هميشه ...

زندگـــــــــــــــــــــــــــی ما هم شد. . . . . . . حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن (ع)

سنگین ترین عَلَم شهر را که ما بلند کردیم پس چرا علمدار تو بر زمین خورد ای حسین...؟!

حسین جانم! دست من گیر که این دست همان است که من سال ها از غم هجران تو بر سر زده ام ..

با خدا عباس وقتی دست داد . . . هر دو دست خویش را از دست داد . (یا دستگیر بی دست)

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .